آرمان آرمان ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

آرمان بهترین هدیه ی زندگی من

واکسن

داداش کوچولوی خوشگلم من امروز خیلی ناراحتم چون شما امروز 2 تا واکسن زدی و خیلی گریه کردی . هنوزم که چند ساعت از این موضوع می گذره هی غر می زنی و گریه می کنی  من که مدرسه بودم باهات نیامدم ولی مامان زری می گفت معطب خیلی شلوغ بود و همه برای واکسن صف بسته بودند    ...
30 دی 1391

تولد آبجی رومینا

داداش جون چند روز پیش یعنی پنج شنبه 27 دی تولد من بود  این اولین سالی بود که تو در کنار من ودر تولد من حضور داشتی و تولد من را با شکوه و زیبا تر از سال های قبل کردی  دست رخساره درد نکنه چون خیلی در نگه داشتن تو که همش شیطونی می کردی کمک کرد تولد خیلی خوبی بود و تو هم خیلی دوست داشتی برقصی  این عکس ها هم با لباس های مختلف ازت گرفته شده. اینم عکس کیک آبجی رومینا  ...
30 دی 1391

اولین سوپ خوردن

عسل آبجی امروز برای اولین بار سوپ ماهیچه خوردی خیلی دوست داشتی ولی چون دفعه ی اولی بود که خوردی مزش برات تازه بود  الهی قربونت بشم که بزرگ شدی و می تونی سوپ بخوری. ایشا الله 120 ساله بشی گلم. ...
20 دی 1391

پستونک

جیگرکم امروز می خوام عکس پستونک هایی را که تا حالا استفاده کردی برات بذارم. همیشه موقع خواب بهت پستونک می دیم تا بخوابی  تا حالا 4تا  پستونک جمع کردی اما سفیده که روش بادکنک داره را نمیخوری. چون سر پستونکش از همه بزرگ تره.   ...
20 دی 1391

اولین برف

آرمانکم امروز یعنی 25 آذرماه اولین روزی بود که برف را دیدی  قربونت بشم وقتی می خواستیم بریم بیرون فهمیدیم که داره برف میاد. بعد تصمیم گرفتیم که به تو نشون بدیم.بعد هم من قبل از رفتن از تو عکس گرفتم ...
14 دی 1391

رفتن به اولین هیئت

عسل ابجی در روز 2 آذر شما برای اولین بار به هیئت رفتی. ابجی هم برات یک دست لباس علی اصغر خرید وقبل از رفتن ازت عکس گرفت. بقیه ی عکسارو هم دایی احمد ماهان برات درست کرده د   ...
14 دی 1391

گرفتن پا

خوشگلکم چند روزیه که یاد گرفتی پاهاتو بگیری و با گرفتن پاهات خوشحال بشی خیلی خوش حال میشم وقتی می بینم روز به روز کارهای جدیدتری یاد می گیری. ولی داداش جون چقدر زود گذشت. آدم فکر می کنه همین دیروز بود که به دنیا امدی  اینم یه عکس از آرمان که پاهاشو گرفته   ...
14 دی 1391

لیوان آبخوری آرمان

آرمان آبجی جدیدا" یاد گرفتی که لیوان آبخوریت را تو دستت بگیری و بخوری . آفرین آبجی   این دومین کار جدیدته که یاد گرفتی . این هم عکس آرمان در حال خوردن آب. ...
4 دی 1391

بالاخره آرمانک ابجی فرنی خورد

جیگرم بالاخره برای اولین بار فرنی خوردی . دیروز مامان زری برات فرنی درست کرد. دستش درد نکنه خیلی خوشمزه بود آخه منم یه کم ازش خوردم  دست خاله مهشیدم درد نکنه که بهت فرنی داد تا بخوری. بعد هم من و مامان ازت عکس گرفتیم.   ...
4 دی 1391